"نقاش باغانی" نه تنها در میان داستان های هوشنگ گلشیری بلکه در میان ادبیات داستانی ایران و حتی جهان از معدود داستان هاییست که به طرح یک راز مگو می پردازد، به طرح یک پرسش مخفی، پرسشی درباره خلق زیبایی یا هنر، به طرح مراحل پنهان روند خلاقیت یا رازهای آن.
ماجرا در واقع چیزی نیست جز شرح یک سفر فامیلی، سفری کوتاه به روستایی نه خیلی دور از تهران اما نسبتا پرت در اوج حملات موشکی به تهران.
شخصیت های داستان عبارتند از: یک داستان نویس، همسر و دو بچه اش و همچنین دایی همسرش که مهندس شرکتی است و همسر او مهری.
آنها از شهر بیرون می زنند تا چند روزی از هول و ولای مردن زیر خروارها آوار در امان باشند؛ مقصد دهیست به نام باغان در الموت و آنها آنجا میهمان آبدارچی شرکت دایی خواهند بود، یا میهمان قوم و خویش او. مهری آبستن است و حرفه اش نقاشی و راوی داستان نویس ما هم یک سالی است که دیگر نمی نویسد.
Podden och tillhörande omslagsbild på den här sidan tillhör
مجید غفارنیا. Innehållet i podden är skapat av مجید غفارنیا och inte av,
eller tillsammans med, Poddtoppen.