منطقالطیر قصۀ اهل سلوک است که تمام مراحل سیر و سلوک را عطار در منطقالطیر بیان کرده است. طلب حقیقت، مجاهده برای وصول به آن، محبت، معرفت، فقر و عشق.
عطار عارفی دلسوخته و سالکی دردمند است که درد عشق و درد حقیقت دارد و وی با تمام عشق شیدایی خود، گام در راه سیر و سلوک و نیل به معرفت مینهد. ولی هرگز ادعا ندارد که به سرمنزل مقصود رسیده است و به کشف و شهود تام نائل شده. حیرت و حسرت عطار از افکارش میتراود. وی همواره خود را خشک لب، غرق دریا میخواند و از شناخت راز جهان اظهار عجز و بندگی میکند.
کشتهء حیرت شدم یکبارگی
من ندارم چاره جز بیچارگی
کس نداند کُنه یک ذرّه تمام
چند گویی، چند پرسی والسلام