«««««🍷میبهـا»»»»»
غزل نمره ۱۶۷
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان
ستارهای بدرخشيد و ماه مجلس شد
دل رميدهی ما را رفيق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسالهآموز صد مدرس شد
به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که مير مجلس شد
خيال آب خضر بست و جام (کیخسرو) اسکندر
به جرعهنوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی يار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمهی تو شرابی به عاشقان (بنمود) پيمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزيزوجود است نظم (شعر) من آری
قبول دولتيان کيميای اين مس شد
ز راه ميکده ياران عنان بگردانيد
چرا که حافظ از اين راه رفت و مفلس شد
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations