شاید رابرت دوست داشت مادرش رو یه زن شاد تصور کنه و از یه جایی به بعد یادش رفته بود چی واقعیته و چی تصور خودش. با برادرش داگلاس درگیر بود و پدرش، تنها چیزی تو زندگیش بود که باعث میشد یه جور خشم و ناراحتی غیرمعمول تو چهره اش دیده شه. بدون این که کسی رو داشته تا باهاش حرف بزنه، بهترین راهش برای کنار اومدن با اتفاقات، جداشدگی احساسی از محیط اطرافش بود
Podden och tillhörande omslagsbild på den här sidan tillhör Mahdi Pourbaqi. Innehållet i podden är skapat av Mahdi Pourbaqi och inte av, eller tillsammans med, Poddtoppen.